محمدحسین اکبرپور

وبلاگی برای کلیه موضوعات

محمدحسین اکبرپور

وبلاگی برای کلیه موضوعات

 

هدف های پایان ناپذیر 

گرچه تفاوتهای اندیشه درانسانهاآشکار است ودرنیل به اهداف ، تغییراتی درمسیرکسب آن ، موجب

می گرددوبنابردلایلی درگزینش طریقه های برتری  که معمولا ـ این ـ شیوه تعلق به اشخاصی دارد

که از تحصیلات عالیه وافکار بلندی برخوردارند. اینان می توانندتیزهوشان ونخبگانی باشند که ، صرف نظراز سماجت وتمایلشان در بدست آوردن مهارتهای حرفه ای ،می توانند راه های جدیدراتجـربه واز تجارب دیگران  نیزبهرمند گردند.حتی اگر درزمانهای کوتاه ودر طی مسیر زندگی هدفهای خودشان را گـم کنند وزمینه های دوری از هدف برایشان مهیا شود ، بدلیل مبارزات

روحی وروانی واهمیت پایداری موضوع اصلی در انتخاب الگوهای مناسب ، ارزشهای برتری رابرای

خود برگزیده وتابه ثمررساندن آن ازهیچ کوششی دریغ ندارند. وبلعکس ، وقتی هدف ، ماندگــار

(اهداف پایان ناپذیر،موضوع گزینه ء بالا) برای اشخاصی که درروندفکری واعمال انتخابی خــود

مسیرهای انحرافی راطی می کنند، وگاها ازرسیدن به آن عاجز می مانند وبدنبال آن هستند . امـا

از آنجائی که در تحصیل توانمندی وبرقراری رابطه های حفظ این مهم ، اقدامی نکرده وتحصیلات

خوبی رابدست نیاورده اند ، توان حفظ وبکارگیری راههای صعود به قلل مرتفع دانش (هدف) رارفته

رفته چنان  از دست می دهند که در پیچ وخم زندگی بعضا بفراموشی سپرده می شود .

اینجاست که حاصل دریافت ومیل به اهداف در وجود اینگونه انسانها رنگ می بازد، یازیربنای حرکت

اصولی به سرشاخه های حرکتهای فرعی بدل می گردد. هرچند هدفهای پایان پذیر ممکن است  در

زعم برخی از افراد جلوه های زیبائی داشته باشد واز آنجائی که کوتاه بودن واتمام هدف حتمی است

درخور درک وفهم این تیپ افراد نبوده ودائما باشکست مواجه می شوند.

اگر در اندیشه تئوری پردازان روشهای قدیم یانوین اقتصادی ،  فرهنگی ،سیاسی، اجتماعی ،تحقیقـی

بعمل آید وافکار اندیشمندان بزرگ نیز ملاک عمل واقع شود ، دورنمائی از خواسته هاوهدفهای آنان

رخ نمایان کرده وپی به برنامه ریزیهای اصولی ودرازمدت ، درنوع تفگر آنان خوهیم برد. زیراسیاست

برنامه ریزی ، حفظ ظواهر واصل بطن است که همراه نظمی خاص به مسائل ریزودرشت توجه ، وامور

رابه درجه ظهورمی رسانند . بنابراین پرداختن به هدفهای پایان ناپذیر وتوجه داشتن به مسائل ریــز

ولوپایان پذیر، می تواند تضمینی برخواسته های عمیق این موضوع  نیز باشد .البته بااین تعبیر که ازمسائل جزء می توان به امور کلی نائل گردید (ازباب : قطره قطره جمع گردد ، وانگی دریاشود)در

این  میان می توان هدف از خلقت بشر راکه عبادت بسوی باریتعالی می باشد بعنوان هدف پایان ناپذیر انتخاب نمود ودر صورت کسب درجات مهم عبادی ومحبوبیت انسانی به اوج معنویت نائل ودر

سهیم شدن از جهان  ماندگار وحقیقی ، زندگی جاوید وواقعی رااز آن خود نمائیم .

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۸
محمدحسین اکبرپور

التِّلمیذُ المِثالـﻰّ;دانش آموز نمونه

رَخیصٌ ... رخیصٌ...! ارزان است ... ارزان است ... !

ألْبِسةٌ جمیلةٌ... أحْذِیةٌ أنیقةٌ ...! کُلُّ شـﻰءٍ رَخیصٌ... أسرِعوا... أسرِعوا!

لباس های زیبا ... کفش های شیک ... ! همه چیز ارزان است ... بشتابید... بشتابید .

ـ هذا جمیلٌ جدّاً... ثَمَنُهُ باهِظٌ! _ این بسیار زیباست ... بهای (قیمت) آن گران است!

ـ اِنْتَخِبْ یا وَلَدﻯ! لاتُفَکِّرْ فـﻰ الثَّمَنِ!_ ای پسرم انتخاب کن . به بها (قیمت)فکر نکن .

فـﻰ زاویةٍ مِنَ الشَّارع: در گوشه ای از خیابان

اَلصَّحیفةُ... اَلصَّحیفةُ الْمَسائیّةُ أخبارٌ مُهِمّةٌ... أخبارٌ مُهِمّةٌ!

روزنامه ... روزنامه عصر . اخبار مهم ... اخبار مهم

ـ هَلْ تَعْرِفینَ بائِعَ الصُّحُفِ؟_ آیا روزنامه فروش را می شناسی ؟

ـ لا... لا أعْرِفُهُ. _ نه او را نمی شناسم .

ـ هو تلمیذٌ فـﻰ مدرسَتِنا._ او دانش آموزی در مدرسه ماست .

ـ هو تلمیذٌ؟!... مسکینٌ... هو ضعیفٌ فـﻰ دُروسِهِ حتماً.

ـ أمّاه! لِماذا یَشْتَغِلُ هذا التِّلمیذُ بِبَیْعِ الصُّحُفِ؟

ألیس لَهُ درسٌ ؟!

_ او دانش آموز است؟! ... بیچاره ... او حتماً در درسهایش ضعیف است .

_ مادر ! چرا این دانش آموز مشغول روزنامه فروشی است؟

آیا درس ندارد؟!

ـ بَلَـی... ولکن هؤلاءِ یَهْرُبونَ من قِراءةِ الدّروس. هم یَتَکاسَلونَ ... حتماً... لاشکَّ.

_ بله ولی اینان از خواندن درسها فرار می کنند. آنان تنبلی می کنند ... حتماً ... هیچ شکّی نیست.

ـ ولکِن...! _ ولی

ـ مالَکَ تَتَأمَّلُ...؟! اَلشَّمسُ مُحْرِقَةٌ...غَداً حَفْلَةٌ...! _ تو را چه می شود که درنگ می کنی(می اندیشی) ... ؟!

خورشید سوزان است ... فردا جشن است .

فـﻰ البیت

ـ أمّاه! تَنْعَقِدُ حَفْلَةٌ فـﻰ الْمدرَسةِ. مادر!جشنی در مدرسه بر گزار می شود.

ـ شـﻰءٌ جمیلٌ! بِأﻯِّ مناسَبةٍ؟. چیز زیبایی است ! به چه مناسبتی؟

ـ لِتَعیینِ التِّلمیذِ المثالـﻰِّ! _ برای تعیین دانش آموز نمونه.

ـ مَنْ هو؟_ او کیست؟

ـ لا أدرﻯ ... حتماً ذلک الوَلَد . لا أدرﻯ . لا أدرﻯ.

ـ نمی دانم ... حتماً آن پسر . نمی دانم . نمی دانم .

ـ علی أﻯِّ حالٍ... هل نذهبُ معاً یا أمّاه؟_ به هر حال ... آیا با هم می رویم ای مادر؟

ـ یا بُنَـﻰَّ! أنتَ تَعْلَمُ أنَّ غَداً مَوْعِدَ تَسلیمِ السَّجّادةِ لِصاحبِها... لا أقْدِرُ, آسِفَةٌ.

_ ای پسرکم! تو می دانی که فردا وقت تحویل قالیچه به صاحبش است. نمی توانم، متأسفم .

- لا بَأسَ!

_ عیبی ندارد.

اِستَیْقَظَ قَبْلَ طلوعِ الْفَجْرِ و تَوَضَّأ و بَعْد َالصَّلاةِ, هیَّأ نَفْسَهُ لِلذَّهابِ... فَذَهَبَ وَحْدَه.

قبل از طلوع صبح بیدار شد و وضو گرفت و بعد از نماز ، خودش را برای رفتن آماده کرد ... پس به تنهایی رفت .

فـﻰ الْمدرسةِ در مدرسه :

مَرْحَباً... مَرْحَباً... تَفَضَّلوا... تَفَضَّلوا! خوش آمدید ... خوش آمدید ... بفرمایید ... بفرمایید ...

ـ شُکراً جَزیلاً._ خیلی متشکّرم

...و بعْدَ دقائقَ بَدَأت الْمَراسیمُ و بعدَ إجراءِ مَسْرَحیّهٍ و أنشودَةٍ...

و بعد از چند دقیقه مراسم شروع شد و بعد از اجرای نمایشنامه ای و سرودی ...

نَحنُ اجْتَمَعْنا هُنا لِتَکْریمِ تلمیذٍ مِثالـﻰّ... هو أسوةٌ لِلْجَمیعِ...فـﻰ الأخلاقِ ...فـﻰ الدَّرسِ... والعَمَل. هذا هو «سعیدٌ».

ما اینجا برای بزرگداشت دانش آموز ی نمونه جمع شده ایم ... او برای همه الگوست ... در اخلاق ... در درس ... و کار. این وی است. «سعید» (این شما و این هم سعید.).

ـ إلهـﻰ! ماذا أشاهِدُ؟ هو ذلک البائِعُ! خدایا ! چه می بینم ؟ او همان فروشنده است .

ـ بُنَـﻰَّ... بُنَـﻰَّ... لَقَد اشْتَبَهْتُ...لا... لا... هوالنّاجِحُ...!

پسرکم ... پسرکم ... اشتباه کرده ام ... نه ... نه .... او موفّق است .

فـﻰ الْحقیقةِ نحن نَتکاسَلُ.

در حقیقت ما تنبلی و سستی می کنیم .

أقْبَلَ سعیدٌ و اسْتَقْبَلَهُ الْمدیرُ بِحَفاوَةٍ و بعدَ مصافَحَتِهِ علَّقَ علی عُنُقِهِ وِسامَ الْاِجتهادِ و النَّشاطِ. و مَنَحَهُ جائِزةً.

سعید جلو آمد و مدیر به گرمی از او استقبال کرد و بعد از دست دادن با او مدال تلاش و فعّالّیت را به گردن او آویخت و جایزه ای به او بخشید.لبخند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۳
محمدحسین اکبرپور